سلام، روستازادهای بیش نیستم،چشمان خویش در خانوادهای کشاورز و زحمتکش گشودم،مادری مهربان مانند همهی مادران مسلمان ایرانی،زحمت رشد و پرورشم کشید،کلاس پنجم ابتدایی بودم که نسیمی وزیدن گرفت،روحی تازه در کالبد نظام سیاسی و اجتماعی دمیده شد و به برکت حرکت پیامبرگونه امام خمینی و دینداران واقعی،با انقلابی اسلامی، نظامی اسلامی بنا نهاده شد،اما دیری نپایید که دیوسیرتان روزگار،در صدد برکندن این نهال برآمدند و حیله ها بهکار بردند تا اینکه،خوی وحشیگری آنان با دست ناپاک صدام یزید کافر،در هجوم همه جانبه به کشور عزیزمان رقم خورد. کلاس سوم راهنمایی بودم که راهی جبهههای حق شدم تا درس مبارزه و جهاد بیاموزم،لذا چندین بار در طول سالهای جنگ مجروح شدم،اما از قافله عقب ماندم،گویا مدتها که در اردوگاه شهدای تخریب نزد دوستانی همچون شهیدان علیرضا عاصمی،امیر اسدی،نوری،مصطفی جعفرپوریان، جعفر هلالات و....بودم،نتوانستم تخریب نفس اماره کنم،لذا سخنان امروز من، سخنان یک بازمانده است،بازماندهای که بوی بهشت را استشمام نمود اما بدانره، نیاسود.
بعد از جنگ تحمیلی،سرکی در مراکز علمی دانشگاهی کشیدم و تا دانشجویی دکترا پیش آمدهام،جامعه شناسی سیاسی میخوانم.هر چند ناخرسندم از اینکه چرا در کلاسهایمان، هنوز در چارچوب مبانی فکری سکولاریسم غرب، ترجمه هایی عرضه میشود که در تعارض جدی با مبانی انقلاب اسلامیست! و نوعی بازگشت به گذشته و کهنگی در آن پیداست.
دنیای مادیگرای جدا شده از حق و حقیقت،در منجلاب هویت جعلی خویش گرفتار است،بنام دفاع از حقوق بشر،کودکان معصوم در اقصی نقاط عالم زیر بمباران ناتو و ...وحشیانه جان میسپارند،به نام دموکراسی،مردم را در بند میکنند،به نام آزادی،بندگی متجددانه را تحمیل میکنند.هنوز ملکه و پادشاه امتیازات زیستی ویژهای دارد و .... و ما که به ضلالت دنیای مادی بریده از خالق هستی پی بردیم و با حقیقت انسانی خویش ،انقلاب الهی را رقم زدیم تا خودمان را آنگونه که شایسته است سامان دهیم،نشاید و نباید که گرفتار فرهنگ منحط شویم.
بعد از جنگ تحمیلی،سرکی در مراکز علمی دانشگاهی کشیدم و تا دانشجویی دکترا پیش آمدهام،جامعه شناسی سیاسی میخوانم.هر چند ناخرسندم از اینکه چرا در کلاسهایمان، هنوز در چارچوب مبانی فکری سکولاریسم غرب، ترجمه هایی عرضه میشود که در تعارض جدی با مبانی انقلاب اسلامیست! و نوعی بازگشت به گذشته و کهنگی در آن پیداست.
دنیای مادیگرای جدا شده از حق و حقیقت،در منجلاب هویت جعلی خویش گرفتار است،بنام دفاع از حقوق بشر،کودکان معصوم در اقصی نقاط عالم زیر بمباران ناتو و ...وحشیانه جان میسپارند،به نام دموکراسی،مردم را در بند میکنند،به نام آزادی،بندگی متجددانه را تحمیل میکنند.هنوز ملکه و پادشاه امتیازات زیستی ویژهای دارد و .... و ما که به ضلالت دنیای مادی بریده از خالق هستی پی بردیم و با حقیقت انسانی خویش ،انقلاب الهی را رقم زدیم تا خودمان را آنگونه که شایسته است سامان دهیم،نشاید و نباید که گرفتار فرهنگ منحط شویم.