( Emadoddin Karimian Ziarani ) عمادالدّین کریمیان زیارانی

وبلاگ شخصی؛ بیان دیدگاه‌های فرهنگی،سیاسی، اجتماعی و علمی

( Emadoddin Karimian Ziarani ) عمادالدّین کریمیان زیارانی

وبلاگ شخصی؛ بیان دیدگاه‌های فرهنگی،سیاسی، اجتماعی و علمی

( Emadoddin Karimian Ziarani ) عمادالدّین کریمیان زیارانی

سلام علیکم؛
من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هم به دل دریا برد
(بیتی از شعر علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه)
بعضی اوقات انسان تصور می‌کند در میان راه‌های بی‌شماری گرفتار است؛ همه چیز درهم و برهم است؛
کافیست نظری به خود بیفکند، متوجه می‌شود، ما هیچ بوده‌ایم، نبود‌ایم، اما آمده‌ایم، می‌رویم، مراقبت شده‌ایم و مراقبت می‌شویم،
در یک جریان مستمر و حرکت دائمی نیازهایمان مورد توجه قرار گرفته‌است،ا
گر غفلت نکنیم و اختیار و اراده‌مان به‌غیر نرود، راه آسان می‌نماید و همه‌چیز سهل و آسان می‌شود.
دلت تو‌ را به سمتی که باید، می‌کشاند. راه بر تو روشن می‌شود؛ این همان نقطه است:
والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا،
کسانی‌که در راه ما جهاد و کوشش کنند،قطعاً هدایت می‌کنیم آنان را.

«اسلام عزیز»

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اسلام عزیز؛

  • «لا اله الا الله»: اگر اله‌ها یعنی همه موجوداتی که تصور می‌کنی در هستی تو و تداومش مؤثرند را کنار بزنی و زنگارها را بزدایی، متوجه‌ای  که یک موجود متعالی بی‌همتا و «احد» و یکتا بر همه‌ی هستی، «حاکم مطلق» است و «هرچه هست اوست و جز او نیست».
  • با این توضیح تو موحد هستی، الله در ضمیر تو تصدیق شده است و کافیست اله‌ها را کنار بزنی، او اثبات شده است ، وجود او کاملا مشهود است.
  • توحید امری فطری است. عقل و نقل نیز تصدیق این حقیقت می‌کند.
  • الحمدلله رب العالمین؛ الله تعالی، نه تنها تو را آفریده بلکه همچنان آفرینش،هدایت و حمایت او استمرار دارد. قدرت لایزال او جاری و ساری است. اگر خدا را یاری کنی، هم‌اینک یاری می‌شوی.
  • بسم الله الرحمن الرحیم: جهت و بردار هر حرکت و عملی باید به سوی الله تعالی باشد، خدایی که رحمان و رحیم است و مظهر مهرورزی و محبت و عشق است.رحمت او واسعه است و بر کل هستی احاطه دارد.
  • «کلمه الله هی العلیا». «تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم».

5.       انسان و جامعه:

  •  انسان موجودی گنهکار نیست،آفریده‌ی متعالی(انا لله و انا الیه راجعون) است که خدا از روح خود در او دمیده و او را شایسته دریافت امانت نموده‌است.او به سبب برخورداری از اراده و اختیار ، از«بودن» به سمت«شدن» حرکت می‌کند تا به نفس مطمئنه برسد. به او هم تقوا و هم فجور الهام شده‌است و می‌تواند راه سعادت یا شقاوت را بپیماید.او جانشین خدا در زمین است. بنی آدم از کرامت خاصی برخوردار است و نشاید که آن را بیالاید.
  • از حیث معرفت‌شناسی،شناخت ممکن است،حقیقت دست یافتنی است.«علم الآدم اسماء کلها»،همه اسماء به آدم آموخته شده است.به وجود رب‌العالمین گواهی داده‌است.اما عنصر نسیان و فراموشی انسان را به بیراهه می‌کشاند،برای تفّوق بر این غفلت، ذکر و یادآوری با ارسال رسل و انزال کتب آسمانی و انجام فرامین الهی به مدد آدمی می‌آید.
  •   انسان موجودی اجتماعی است،استعدادهای او در جامعه بروز و ظهور می‌یابد، روابط اجتماعی مستلزم قواعد و ضوابطی است،ارسال رسل و انزال کتب در طول تاریخ واقعیتی است که در تنظیم روابط مؤثر بوده‌است. در عرصه جامعه برای تصاحب قدرت نوعی تخاصم وجود داشته و انسان‌هایی به سبب نسیان خود، خویش را مستغنی دانسته و بر علیه حق طغیان نموده و انبیاء الهی را به قتل رسانده،حاکمیت طاغوت را در عرصه سیاسی و اجتماعی بوجود آورده‌اند. بنابر این؛ در عرصه اجتماع، نبرد دائمی میان قوای خیر و شر و «حق و باطل» وجود دارد. شیطان مظهر حرکت شر است و می‌تواند در وجود انسان نیز رشد نماید و آن را تصاحب کند. جریان باطل یک جریان عرضی و نابود شدنی و حق ماندنی است.
  • لابد من امیر او بر او فاجر: جامعه مستلزم حکومت است و چه قانونی شایسته‌تر از قانونی که واضع آن خالق هستی باشد  و چه حاکمی شایسته تر از حاکمی که منصوب الهی باشد.
  • دنیای مدرن به اسم اومانیسم و اصالت انسان،انسان را از حقیقت و واقعیت خود جدا ساخته و قانون بشری که زاییده ذهن برخی فلاسفه یا حتی عرف و اکثریت است را حاکم نموده ، ثمره‌ی آن ناامنی و کشتار وسیع در جنگ جهانی اول و دوم و پس از آن شد. بنام آزادی انسان، انسان ها در بند بسیاری از شهوات و قدرت طلبی‌ها گرفتار آمده‌اند و انسان از کرامت خویش،پایین کشیده شده و در حد حیوان شهوت‌پرستی که حداکثر لذت و کام جویی را می‌تواند داشته‌باشد، در شهوت‌پرستی‌ها به هلاکت افتاده و ثمره‌ی آن نابرابری‌های اجتماعی، فقر ، تنگدستی و بیماری‌های روحی و روانی است.
  • در اسلام حاکمیت از آن خداست (الله ولی الذین آمنوا) و همه انسان‌ها در مقابل او برابرند و ملاک برتری تقوای الهی است(انّ اکرمکم عندالله اتقیکم). پیامبر اسلام (ص)و ائمه هدی(ع) ، قوانین را نه برای مردم و بازداشت آن‌ها بلکه قانون را برای همه‌ی انسان‌ها و بیش از و پیش از هرکس برای خویش لازم الاجرا می‌دانند. اگر پیامبر اکر (ص) به مؤمنین سفارش به نماز می‌کند، خود نمازگذار است و بر او نماز شب نیز فرض است. اسلام او ،آن‌قدر با صداقت همراه است،که در مباهله، عزیزترین کسان خود را، به میدان می‌آورد و عزیز او حسین ابن علی (ع) در پاسداری از دین و عمل به فرامین و قوانین الهی ، همه هستی خود را فدا می‌کند. این مکتب، مکتب صدق است و از مدعیان دروغین و کسانی‌که دین را ابزاری برای قدرت‌طلبی و ثروت اندوزی خویش می‌سازند، بازشناخته می‌شود.
  • اسلام یک مکتب آرمانی دست‌نیافتنی و به‌دور از واقعیات نیست. اسلام آرمان‌گرایی همراه با واقع‌بینی است. دست‌یافتنی و محقق‌شدنی‌است؛ در صدر اسلام جلوه‌هایی از این مکتب بروز و ظهور یافته‌است. در ادوار مختلف تاریخی، انبیای الهی همت نموده‌‌اند و حاکمیت اسلامی  ظهور یافته‌است.
  • بلوغ فکری و رشد بشر، تحقق اسلام را به میزان بیشتری فراهم می‌سازد. کمال عقول بشری زمینه‌سازی برای تحقق گسترده‌ی اسلام است. اسلام دین همه‌ی انبیاست و قرآن معجزه‌ی پیامبر خاتم(ص) همچنان مدعی است و تحقیقات نوین زوایایی بیشتری از این اعجاز را هویدا می‌سازد.
  •  در طول تاریخ، اسلام واقعیت روشنی دارد،اسلام همواره نجات بخش توده‌ها بوده‌است.بر خلاف ادعای مستشرقین که در تلاشند اسلام را دین انحطاط و اغتشاش و ناامنی معرفی کنند،اسلام به میزان حضور و نفوذ خود،عزت آفرین بوده است. به برکت اسلام قلب‌ها به هم نزدیک و انسان‌ها در آلام و دردهای یکدیگر، یار و یاور هم بوده‌اند.اسلام زمینه‌ساز سلطه جباران نبوده است بلکه طاغوت‌ها و جباران برای مطامع خویش درصدد تحریف دین برآمده و در ادواری از تاریخ از جهل انسان‌ها برای سلطه و تداوم آن بهره جسته‌اند. بر همین اساس است که قرآن به پیامبرش می‌فرماید «قل هذه سبیلی ادعو ا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی» بگو این راه من است و راه کسانی که از من تبعیّت می‌کنند؛ دعوت به سوی الله بر مبنای «بصیرت» است.
  •  واقع گرایی در روابط انسانی و بین المللی به این مفهوم به کار می‌رود که زور و قدرت، قائده رفتاری انسان‌هاست و باید برای تسلط بر دیگران به هر وسیله‌ای شده، پیش‌دستی کنی؛ افزایش قدرت رقیب به کاهش قدرت و ثروت تو می‌انجامد! یا برای سلطه ‌باید از هر وسیله و ابزاری استفاده کنی زیرا واقعیت روابط انسان‌ها و دولت‌ها این است!
  • اسلام عزیز با عمق و نگاه نافذ ، این نوع سطح نگری را مردود و حق را استوار و دائمی برمی‌شمارد. بنابر این؛ جریان حق، بهره‌گیری از ابزار حق را مجاز می‌داند و در دراز مدت، نتایج از آن جریان‌حق است. جریانی که از ابزار باطل بهره می‌گیرد، به باطل می‌رود. اسلام واقع‌بین است و به جریان باطل اجازه جولان نمی‌دهد. جهاد و قتال با کافران، برای پاسداری از حیات انسانی امری لازم و ضروری است. اسلام اجازه کشتن انسان‌ها را نمی‌دهد. در منطق اسلام کشتن یک انسان به منزله تجاوز به حیات همه‌ی انسان‌ها است. برای پاسداشت حیات همه‌ی انسان‌ها، قصاص را مقرر می‌دارد و قتال با مفسدان و کافران را ضروری می‌سازد. پیرو این مکتب، حتی در جنگ با دشمنان،بر قائده‌ی ‌الهی حرکت می‌کند، به کودکان ، زنان و ضعیفان، ترحم دارد. تقوا در همه‌ی صحنه‌ها حضور مستمر دارد  و تضمین کننده‌ی حفظ حرکت بر مدار تقوای الهی، ولایت و امامت است. در پرتو امامت امام عادل و متقی، مراقبت دائمی بر رفتار اجتماعی، استمرار دارد.
  • جدایی دین و سیاست؛ دروغی بیش نیست،دین روش زندگی و آئین «به‌زیستن»(حیات طیبه) است و امر سیاسی ،امر عمومی و تدبیر روابط میان انسان‌هاست، بنابر این سیاست می‌تواند منطبق با فرامین الهی اعمال گردد یا به روش‌ غیر الهی؛ در این صورت دینی بشرساخته ، خود را بر انسان‌ها تحمیل می‌کند و برای اینکه دین الهی را به‌کنار نهد، سخن از جدایی دین و سیاست و اصالت انسان، به میان می‌آورد. انسان را در بند می‌کند و سخن از آزادی می گوید. آیین‌های تصنعی، به‌جای دین الهی عرضه و تحمیل می‌شود. مردان را می‌پوشاند و زنان را عریان می‌کند. در واقع نظام سلطه‌ای شکل می‌گیرد، که همان «طاغوت» فرعونی است؛ دیروز ادعای خدایی داشت اما این‌بار بنام بی‌دینی یا سکولاریسم،اشرافیتی غیر واقعی و عاری از شرافت انسانی را می‌پروراند؛  با سرمایه‌داری و تسلط بر منابع تولید و توزیع ثروت و امکانات مادی و غیر مادی،«دین‌زدایی» می‌کند؛ به‌عنوان پلورالیزم و کثرت‌گرایی، اجازه‌ی عرضه‌ی هر آنچه  که با منافعشان در تضاد نباشد را می‌دهد؛ در دل این تکثر، الهه‌های بسیاری سربرمی‌آورد که نمایان‌گر جاهلیت مدرن و فرامدرن است؛اما بی‌رحمانه آنچه با منافع‌شان در تضاد باشد را قلع و غم می‌کند.
  • دین حقیقی همواره مانعی برای گردن‌کشی و سلطه‌گری و تجاوز به حقوق دیگران اعم از؛ هم‌نوعان و سایر موجودات حتی طبیعت به‌ظاهر بی‌جان و محیط زیست بوده‌است، صدق این ادعا را سیره‌ی عملی انبیای الهی نشان می‌دهد. در مقابل، انسان امروزی با فلسفه‌بافی‌های جاهلی و با خروج از حوزه‌ی دین‌الهی،به هر چیزی دست‌اندازی می‌کند و زیست محیط خود را در معرض تهدید جدی قرار داده‌است.
  • در عرصه سیاست،بنام لیبرالیسم و آزادی انسان و به نام دموکراسی و حقوق مردم، نظامی از «سلطه» شکل گرفته‌است که سرمایه‌داران غربی،امیال خود را تحمیل می‌کنند.سلطه‌ی شیطانی بر رسانه‌ها،زشت‌ترین رفتارها را موجه و رفتارهای جاهلی را بازتولید می‌کند. در این زمینه مصادیق عینی امروزی ارائه می‌دهم؛در انگلستان هنوز ملکه‌ای حاکم و از حقوق و امتیازات ویژه‌ای نسبت به دیگران برخوردار است! آمریکا به بهانه حقوق بشر به عراق و افغانستان حمله  و هزاران کودک و پیر بی‌گناه را قتل عام می‌کند! یکروز صدام را در مقابل ایران تا بن دندان مسلح  و در مقابل وحشی‌گری‌های او در بمباران شیمیایی به سردشت و حلبچه سکوت می‌کنند و حتی سلاح شیمیایی و سلاح‌های مخرب در اختیارش قرار می‌دهند و از اعلام متجاوز بودن او در جنگ، سرباز می‌زنند و روزی دیگر به بهانه‌ی داشتن سلاح کشتارجمعی،به او حمله می‌کنند!
  • «نظام سلطه» برای تئوریزه‌کردن رفتار خود، میان سیاست و اخلاق و میان سیاست داخلی و خارجی مرزی تصنعی می‌تراشد تا رفتارهای وحشیانه‌ی خود را اجتناب‌ناپذیر و ناگزیر نشان دهند.در منطقه غرب آسیا برای تسلط بر منابع نفتی و منطقه استراتژیک خلیج فارس،رژیمی جعلی را بوجود  آوررده‌اند تا هم سلاح‌های منسوخ خود را بفروشند و زرادخانه های تسلیحاتی خود را بازسازی کنند و هم سگ هاری باشد تا با او کشورهای منطقه را تهدید نمایند.
  • دین از سیاست جداست؟! اگر جداست؛ پیامبر اکرم (ص) در مکه یک شعار بیشتر نداد و آن این بود که «لااله‌الا‌الله»، یعنی هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست. پس چرا سران قریش برنتافتند و بر علیه این حرکت دینی شوریدند. زیرا فهمیدند که این شعار دینی، همه شرافت و امتیازات اجتماعی و اقتصادی آنان را تهدید می‌کند و تحقق این شعار، همه‌ی اله‌های آنان را که تضمین کننده‌ی منافع آنان بود، از بین می‌برد، بت‌ها و بتکده‌های آنان از رونق می‌اندازد و در یک کلام،به منافع اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و سیاسی آنان آسیب می‌رساند. چگونه می توان دین را از سیاست جدا دانست؟!
  • دروغ و تزویر لازمه‌ی نظام سلطه‌ی جهانی است.فریب امری مستمر برای استعمار و استثمار توده‌هاست و شیاطین به فراوانی از آن بهره می‌برند.
  • پیچیده کردن امور از خصلت‌های نظام سلطه است، اگر امور ساده و سهل باشد همه می‌فهمند و به نیات آنان پی‌می برند . تولید ایسم‌ها اعم از کمونیسم و سوسیالیسم و لیبرالیسم و اومانیسم،رئالیسم و غیره،همه بازتولید اندیشه‌های «نظام سلطه» است با لباس‌های رنگارنگ.
  • از نظر اقتصادی،مالک فقط خداست.مالک حقیقی رب‌العالمین است؛تن ما،جسم ما،زمین و آسمان‌ها و ....امانت و نعمت‌الهی است.اگر به سبب عقد و قراردادی در اختیار شخص قرار می‌گیرد،برای بکارگیری در مسیر صحیح است و شریعت آن را مشخص می‌کند. لذا در استعداد و توانایی یک فرد تیز هوش،سهمی برای فرد علیل و ناتوان مقرر است،در سرمایه‌ی یک فرد متمول،سهمی برای ضعفا مقرر است و بی‌منت، باید شخصاً در جهت پرداخت سهم دیگران، اقدام کند و گرنه غصب اموال غیر نموده است. نظام اقتصادی اسلام عادلانه است و نسبتی با اسراف و تبذیر ندارد.
  • آرمان و واقعیت اسلام،رشد و تعالی است.اما اسلام عزیز در ظرف مکان و زمان،متأثر از زمینه‌های فرهنگی جامعه‌هاست. جامعه دچار برداشت‌های ناصواب می‌شود لذا دائما باید جامعه‌ی اسلامی به «نسخه اصلی اسلام» که در «کتاب‌الله و عترتی» یافت می‌شود رجوع کند. زنگارها باید از جامعه اسلامی زدوده شود،فرهنگ عرب جاهی یا ایران قبل اسلام،فرهنگ جامعه های مختلف مسلمانان،فرهنگ های موجود در میان مسلمانان،فرهنگی ممزوج از اسلام حنیف و اسلام تغییر یافته و تبدیل شده‌است،لذا باید از مشرب زلال «امامت» ، جرعه برگیرد و تعالی یابد. در عصر حاضر خمینی کبیر شمه‌ای از این اسلام ناب را نمایاند و به برکت این اسلام، قلوب متحول شد؛ اسلام رحمت خود را بیش از پیش هویدا ساخت.وقتی بعثی‌ها با حمایت شرق و غرب و با پول مرتجعین عرب به ظاهر مسلمان،ددمنشانه به ایران حمله کردند،«دفاع مقدس» شکل گرفت،موشک باران شدیم اما مظلومانه مقاومت کردیم بدون اینکه سیاست‌مان عبور از خطوط قرمز باشد.اسرای‌ما را وحشیانه شکنجه کردند اما با اسرای آنان، انسانی و اسلامی عمل کردیم. خود شاهد بودم که رزمنده بسیجی ما،آب قمقمه‌ی خود را به اسیر می‌نوشاند زیرا می‌دانست که او قربانی نظام سلطه است.
  • اعتقاد به حیات اخروی و معاد،حقیقتی را در حیات اجتماعی می‌گشاید و انسان را متوجه حقیقت هستی خویش می‌کند،زندگی را مفهومی متعالی می‌بخشد و  در پرتو رابطه‌ی «عبد  و مولی»،آدمی را مهیّای بازگشت به موطن اصلی خود می‌سازد.در این نگرش منبع هویت‌یابی فرد،نه سرزمین و ملیّت و نه قوم و قبیله و نه حتی نگرش جهان‌وطنی بلکه بالاتر از آن رابطه عبد و مولی است.«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِیهِ شُرَکاَءُ مُتَشَاکِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلاً  الحَْمْدُ لِلَّهِ  بَلْ أَکْثرَُهُمْ لَا یَعْلَمُون»(زمر29)، بر این اساس؛ بی‌هویتی و «بحران هویت» در جامعه‌ی دینی مبتنی بر اسلام ناب محمدی(ص) بی معناست.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی